مرتضی حسینی/
وقتی در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران در حصار تنگ نظامیان شاهد کشتار همکلاسیهای خود شدند، نخستین جرقه جنبش دانشجویی ایران زده شد. در فضای بسته آن روزها و فضای چپ حاکم بر جنبشهای آزادیخواه بهویژه جنبشهای دانشجویی، این خشونت تقابل عینی میان نیروهای جوان، آزادیخواه و ضد استعماری یک کشور در مقابل استبداد داخلی و استعمار خارجی بود. تقابلی سخت و جدی که نخستین بار قدرت سیاسی بر حریم دانشگاه پای گذاشت و گمان کرد آن را در حصار تنگ خود خفه کرده است.
تأثیر کودتای ۲۸ مرداد بر آینده
اما ریشه این فاجعه سیاسی را باید در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و حمایت آمریکا از شاه جوان پیگیری کرد. کودتایی که بر آمال جامعه ایران خط بطلان کشید و پایههای قدرت استبداد را تقویت کرد. دیری نپایید که در آبان ۱۳۳۲ با انتشار خبر ورود ریچارد نیکسون، معاون رئیسجمهور آمریکا به ایران، بغض فروخفته در گلوی دانشجویان ملت شکست. رئیسجمهور آمریکا که پیشتر خبر از پیروزی سیاسی امیدبخش نیروهای حامی وضع موجود و ثبات در ایران داده بود، حالا قرار بود با سفر معاونش مهر تأییدی بر این پیروزی زده و قدرتنمایی کند.
این سفر آن هم در بحبوحه جنگ سرد و رقابتهای سرسختانه دو قطب، علاوه بر جشن حفظ و انباشت قدرت یک قدرت جهانی، شرکت در جشن پیروزی یک مستبد محسوب میشد. از ۱۴ آذر حرکتهای اعتراضی در بازار و دانشگاه آغاز شد تا در دو روز بعد دانشجویان شاهد صفآرایی نظامیان در دانشگاه تهران شوند. دانشگاه در محاصره نظامیان و شاید به تعبیری در حصار اندیشه متعصبانه استبداد درآمد. هنگامیکه نیروهای نظامی در پی دستگیری دو دانشجو وارد کلاس درس شدند، فریاد اعتراض دانشجویان برخاست و سلاحهای گرم به صدا درآمدند.
شاید در نگاهی ساده، سلاح گرم استبداد بر سلاح سرد علم و تفکر غالب شد؛ اما این واقعه بر حافظه تاریخی دانشجویان، دانشگاه و مردم ثبت گردید و مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی کلیدواژه جنبشهای دانشجویی در زمان پهلوی شد. بعدتر در جریان انقلاب اسلامی این زخم کهنه سر باز کرد؛ دانشجویان بهعنوان یکی از اقشار مردم با ایدئولوژیهای گوناگون بهصف انقلابیون پیوستند و زیر چتر رهبری امام خمینی (ره) به یکی از ارکان انقلاب بدل شدند.
یک سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ماجرای اشغال سفارت آمریکا در آبان ۱۳۵۸ توسط دانشجویان خط امام(ره) نشان داد هنوز زخم کودتای مرداد ۱۳۳۲ و آذر آن سال بر حافظه دانشجویان ماندگار است. این اقدام دانشجویان ماهیت ضد استعماری این جنبش را عیانتر ساخت.
چند سال بعد وقتی نظام دوقطبی به تاریخ پیوست و قطب چپ کمونیستی فروریخت دانشجویان نیز در پی مطالبات جدید آزادی و دموکراسی برآمدند. جنبش دانشجویی این بار با حاکم شدن گفتمان اصلاحطلبی، انگارههای جدیدی را مطرح میکرد؛ اما رقابتهای جریانهای سیاسی کشور جنبش دانشجویی را به محلی برای کشمکشهای گروهها بدل کرد و با رادیکال کردن مطالبات دانشجویی خیلی زود سرخوردگی آنان را به بار آورد. هرچند مطالبات صنفی، عدالتخواهانه و ارزشی گروههایی از دانشجویان در مقاطعی چند نمود داشته است؛ اما فضای ابری منازعات سیاسی، جنبش دانشجویی مطالبهگر را به حربهای برای سهمخواهیهای گروهها تبدیل کرده است و آن جوشش و خروج نخستین در آن پیدا نیست.
نظام آموزش عالی و تغییر جنبش دانشجویی
شاید یکی از مهمترین عوامل این امر را باید در نظام آموزش عالی جست. اینکه در این نظام آموزشی وضعیت دانشجو که باید نماد تعقل، تفکر نقاد و مطالبه گری باشد، چگونه است؟ شأن دانشجویی از استعمارستیزی سال ۳۲ تا آرمانخواهی دوران انقلاب و پسازآن با حاکم شدن سرمایهداری آموزشی در انواع مدلهای پولی دانشگاه از یکسو و مدرکگرایی از سوی دیگر، تغییر ماهیت داده است. یک گردش ساده در حوالی میدان انقلاب تهران و مواجهه با تابلوهای تبلیغاتی فروش پایاننامه، رساله یا مقاله و ... نشان میدهد که این همان راسته فرهنگی دیروز به بازار مکاره خریدوفروش علم و مدرک تحصیلی تبدیل شده است.
تنزل شأن دانشجو و تبدیل آن به یک جنس مادی قابلمبادله بر ماهیت جنبشی تاریخی که از حافظه تاریخی ملت، دانشگاه یا دانشجو برخاسته، تأثیر گذاشته است. این روزها، روز دانشجو را با برگزاری همایشهای لبخند و خندیدن به دردهای تاریخی و سیاسی میگذرانیم، در حالی که باید این روز به نماد تفکر، تعقل و مطالبهگری بدل شود. آنچه تجربه دیگر کشورها نشان میدهد جنبش دانشجویی ماهیتی صنفی دارد و این انسداد است که آن را به رادیکالیسم سوق میدهد. شاید نخستین گام برای بازگشت روزهای اوج دانشجویی، مطالبهگری شأن دانشجو از خود و از دیگران باشد، شاید آنوقت نظام آموزش عالی نیز تکانی بخورد، اما تغییر را باید از خانه خود و از خود شروع کرد تا شاید هویت این جنبش بازگردد.
نظر شما